کد مطلب:153982 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

زهیر اتمام حجت می کند
زهیر بن قین در روز عاشورا به قصد نصیحت و موعظه كوفیان مقابل لشكر عمرسعد قرار گرفت و با سپاهیان چنین به سخن پرداخت:

مردم كوفه! شما را از عذاب خدا بیم می دهم كه بر هر فرد مسلمان خیرخواهی واجب است برادر مسلمانش را بیم دهد، ما و شما تا الان برادر و بر دین واحدیم و شما شایسته و سزاوار نصیحت از ناحیه مائید.

اما هرگاه شمشیر به میان آید ارتباط ایمانی ما و شما قطع می شود، شما امتی و ما امت دیگر خواهیم بود، خدا ما و شما را بوسیله خاندان پیامبرش امتحان می كند تا بنگرد كه درباره ذریه رسول خدا چگونه عمل می كنیم.

اكنون شما را به یاری آنان و رها كردن جنایتكار فرزند جنایتكار عبیدالله زیاد دعوت می كنم كه از ناحیه آن ها جز بدی نمی بینید، آنها چشمان شما را پر كرده اند لیكن دست و پای شما را قطع می كنند و شما را به چوبه های دار می آویزند شخصیت ها و بزرگان


شما مانند حجر بن عدی و یارانش و هانی بن عروه و نظایر آنان را به شهادت می رسانند.

كوفیان كه پاسخی منطقی نداشتند شروع كردند به ناسزا گفتن به زهیر و گفتند ما از تصمیم خود برنمی گردیم تا آنكه حسین و اصحاب او را بكشیم یا او را نزد امیر عبیدالله زیاد بفرستیم!!

سپس زهیر فرمود: بندگان خدا فرزند فاطمه سزاوارتر است به دوستی و یاری كردن تا ابن سمیه، اگر آنان را یاری نمی كنید پناه بر خدا از این كه آن ها را بكشید شمر تیری بطرف زهیر رها كرد و گفت:ساكت شو خدا صدایت را خاموش كند كه ما را با صحبت خود خسته كردی!

زهیر پاسخ شمر را داد و سپس خطاب به جمعیت فرمود: بندگان خدا این مرد جلف و اشباه او شما را در دینتان نفریبد كه به خدا قسم به شفاعت رسول خدا نخواهد رسید جمعیتی كه خون ذریه و خاندان او را بریزند.

آنگاه مردی از سپاه امام (ع) زهیر را صدا زد و گفت كه امام حسین می فرماید برگرد كه همانند مؤمن آل فرعون مردم را نصیحت كردی لیكن در آنها اثری ندارد [1] .


[1] نفس المهموم ص 242 كامل 63:4 - بحار ج 45 - ابصار العين ص 98 حياة الحسين 188:3.